کد مطلب:106511 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

خطبه 126-درباره تقسیم بیت المال











[صفحه 238]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است: ما اطوربه: به آن نزدیك نمی شوم سمیر: روزگار، لا افعله ما سمر سمیر: در تمام روزگار آن كار را به جا نمی آورم، همچنین است جمله ما افعله ما سمرابنا سمیر، مراد از دو فرزند روزگار، روز و شب است. خدین: دوست. هنگامی كه به آن حضرت اعتراض كردند كه چرا عطایا را به تساوی تقسیم می كند این سخنان را ایراد فرموده است: آیا به من دستور می دهید كه با ستم به كسی كه فرمانروای او شده ام پیروزی به دست آورم؟ به خدا سوگند تا روزگار افسانه بقا می سراید و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می كنند، دست به چنین كاری نمی زنم، به راستی اگر این مال هم از آن خود من بود آن را به مساوات میان مردم پخش می كردم چه رسد به این كه مال خداست. آگاه باشید بخشش مال به كسی كه مستحق آن نیست اسراف و تبذیر است، این كار آدمی را در دنیا سربلند ولی در آخرت سرافكنده و پست می گرداند، او را در نزد مردم محترم و گرامی می كند اما در نزد خدا خوار و زبون می سازد، هر كس مالش را جز در راه خشنودی خداوند صرف كند و به غیر اهل آن دهد خداوند او را از سپاس آنان بی بهره می گرداند و دوستی آنها را نصیب غیر او می سازد، و اگر روزی پا

ی او بلغزد و به كمك آنان نیازمند شود آنها بدترین یار و سرزنش كننده ترین دوست می باشند. تقسیم عطایا بطور برابر میان مسلمانان، از سنتهای پیامبر گرامی (ص) است. ابوبكر نیز در زمان خلافت خود از همین سنت پیروی می كرد، ولی پس از دوران ابوبكر كسانی كه در اسلام سبقت و شرف نسب داشتند بر دیگران برتری داده شدند، از این رو كسانی كه از این برتری و تفضیل بهره مند ی شدند به این شیوه عادت كردند، و تا زمان خلافت آن حضرت از آن برخوردار بودند، لیكن چون آن بزرگوار در تمام امور از پیامبر اكرم (ص) پیروی و سنتهای او را تعقیب می كرد و برای او ممكن نبود كه در تقسیم عطایا رویه ای جز تساوی اختیار كند، لذا در هنگامی كه خلافت به آن حضرت منتقل شد، كسانی كه به این امتیازات عادت كرده بودند از آن بزرگوار درخواست كردند كه امتیازهای آنان را منظور بدارد، وامام (ع) در پاسخ آنها فرمود: اتامرونی اطلب النصر بالجور، این سخن پاسخ كسی است كه از امام (ع) خواسته است تقسیم بالسویه را ترك كند و عده ای را برتری دهد، گویی گفته است كه اگر آنان را برتری دهی با دل و جان تو را همراهی و یاری خواهند كرد، و آن حضرت به او این پاسخ را داده است و مراد از جور عدول از ر

اه خداوند است، به سبب برتری دادن بعضی از مسلمانان بر بعضی دیگر، زیرا این عمل خلاف سنت پیامبر اكرم (ص) می باشد، سپس سوگند یاد می كند كه هرگز دست به چنین كاری نخواهد زد، چه اگر این مال از آن خود او بود، عدالت اقتضا داشت كه آن را بطور برابر میان مردم قسمت كند، چه رسد كه از آن خدا و مردم است. دلیل عمل مذكور این است كه مساوات همان عدل و قسطی است كه به وسیله آن می توان نفوس را از هر سو برای یاری حق گرد آورد، و اراده آنها را برای مقاومت در برابر دشمن هماهنگ ساخت، در حالی كه تبعیض مستلزم دلشكستگی محرومان است كه تعداد آنها بیشتر و جمعیت آنها انبوهتر است، و اگر این مال تعلق به خود او داشت، با این كه به مقتضای طبع بشری كه مایل به تبعیض و ترجیح یكی بر دیگری است، رعایت مساوات می كرد، پس در مالی كه تعلق به خداوندی دارد كه نسبت خلق به او برابر و یكسان است، و خداوند حق آنان را در آن برابر منظور داشته، چگونه ممكن بود رعایت تساوی نكند؟ امام (ع) با این سخن امید آنان را به این كه امتیازات گذشته آنها را منظور عطایا را نابرابر تقسیم كند قطع كرده است، سپس هشدار می دهد به این كه بذل مال به غیر مستحق، و صرف آن در راهی جز آنچه خداوند

دستور داده كاری زشت و نارواست، و مراد از غیر اهله كسانی هستند كه دادن مال به آنها مقرر نشده است، و منظور از غیر وجهه در راهی كه شارع دستور داده آن را صرف نكند، و به مفاسد این عمل نیز اشاره فرموده است. به این طریق كه بذل مال به غیر مستحق تبذیر (ولخرجی) و صرف آن در راهی جز آنچه خداوند دستور داده، اسراف (زیاده روی) است، و می دانیم كه اسراف و تبذیر یكی از دو طرف افراط و تفریط، صفت پسندیده سخاوتند كه زشت و مذمومند. فرموده است: یرفع صاحبه فی الدنیا. مراد این است كه با تبذیر و ولخرجی می توان میان نادانان و فرومایگان كسانی كه حقیقت كرم و بخشش را نمی دانند و خوشنامی به دست آورد لیكن این عمل او را در آخرت پست و ذلیل خواهد كرد، زیرا به وسیله تبذیر گرفتار كاری زشت شده است، همچنین ممكن است ولخرجی و زیاده روی موجب جلب احترام مردم و تكریم آنان نسبت به او شود، ولی این اعمال او را در نزد خداوند خوار و زبون خواهد ساخت، اما این كه فرموده است كسی كه مالش را در غیر رضای خداوند صرف و به نامستحق بذل كند، از سپاس آنان محروم و از دوستی آنان بی بهره خواهد شد، و اگر لغزشی بر این پیش آید كه به كمك آنان نیازمند گردد، مساعدت خود را از او

دریغ خواهند داشت. مطلبی است كه بررسی كامل، آن را معلوم كرده و چه بسا كه به سر حد تجربه هم رسیده باشد، و علت آن محتمل است این باشد كه چون مال گیرندگان، خود را مستحق بذل و بخشش نمی بینند، در خور خود نمی دانند كه به حق شناسی از او پردازند، و ممكن است به سبب نادانی و غفلت، و یا ناشی از این اعتقاد باشد كه خود را در مرتبه بخشنده مال می دانند، و در نتیجه او را در خور ستایش خود نمی بینند، بلكه خویشتن را به داشتن مال و دارایی از او سزاوارتر می شناسند، ولی ناسپاسی آنها بیشتر بر اثر این است كه هر یك از اینها فكر می كند كه آن دیگری كه مورد بذل و بخشش قرا گرفته استحقاق آن را نداشته و خود او سزاوارتر به آن بخشش بوده است. از این رو اینها همیشه خود را در برابر بخشش كننده مورد تبعیض دانسته و بهره خود را از او اندك می شمارند و پیوسته بر او خشمگین بوده و وی را مورد سرزنش قرار می دهند و به بدگویی از زمانه می پردازند، بدین ترتیب شكر بخشش او را به جا نمی آورند، لیكن اگر سر یكی از اینها از دیگری به او اندك احسانی شود، و یا این كه بشنود كه مرد، دیگری را مدح و از جود وسخای او ستایش می كنند، او نیز با آنان همصدا شده و به تمجید او می پ

ردازد، و اخبار بذل و بخشش وی را منتشر می كند و می گوید: او كسی است كه نیكی و احسان را درباره كسانی كه استحقاق آن را دارند به جا می آورد، و این سخن برای بخشنده مال بر حسب نیاتی كه دارد یا موجب تشویق است و یا این كه تحقیر و سرزنش، و اظهار مخالفت با اوست، عبارت فان زلت به النعل كنایه است از این كه در سختیها و پیشامدها مرتكب خطا و لغزش می شود. و توفیق با خداست.


صفحه 238.